دکتر حامد محمدي کنگراني/روانپزشک، عضو کميته رسانه و کميته آموزش انجمن روانپزشکان ايران/تأثير مهاجرت بر کودکان و سالمندان
به کجا چنين شتابان؟!
در طول زندگي مجموعهاي از استرسهاي مختلف به فرد وارد ميشود. اين استرسها باعث ميشوند دست به کارهايي بزنيم تا بتوانيم خودمان را با شرايط استرسزا و تغييرهاي احتمالي هماهنگ کنيم و کمتر آسيب ببينيم. اگر فردي بتواند خودش را با استرس و شرايط استرسزا تطبيق دهد، پس از مدتي زندگياش به روال عادي برميگردد، در غير اين صورت دچار اختلال انطباقي و عوارض آن مانند اضطراب و افسردگي خواهدشد...
جدولي به نام «هولمز و راهه» وجود دارد که ميزان استرس واردشده بر هر فرد در موقعيتهاي مختلف زندگي را براساس عدد نشان ميدهد. مثلا بالاترين استرسي که به هر فردي وارد ميشود، فوت همسر است؛ البته در فرهنگ ما بالاترين عدد استرس که همان 100 است، به فوت فرزند اختصاص دارد. تصادف، تغيير محل کار يا زندگي (مهاجرت) هم جزو استرسهاست. مهاجرت نيز تعداد زيادي از عوامل استرسزا مانند تغيير محل سکونت، تغيير فرهنگ، تغيير محل شغل، تغيير محل تحصيل، تغيير عادت غذايي و تغيير آبوهوا را به دنبال دارد که هريک از اين استرسها به تنهايي هم ميتوانند زندگي فردي و اجتماعي افراد را تحت تاثير قرار دهند. دوري از خانواده هم يکي ديگر از استرسهاي مهاجرت محسوب ميشود. ميتوان گفت هر فردي که مکانيسمهاي انطباقي او پايينتر باشد، بيشتر در معرض اين استرسها قرار ميگيرد. کودکان و سالمندان جزو همين گروه از افراد هستند که به راحتي نميتوانند با پديده مهاجرت کنار بيايند. از طرفي به دليل بالاتر بودن ريسک افسردگي و ابتلا به بيماريهاي جسماني در سالمندان، ممکن است مشکلات و استرسهاي مهاجرت براي آنها حتي بيشتر از کودکان هم باشد. يکي ديگر از مشکلات مهاجرت براي سالمنداني اتفاق ميافتد که اعضاي نزديک خانواده آنها مانند فرزندان يا خواهر و برادرهايشان به مکان دوري مهاجرت ميکنند. تحصيل، ازدواج، مهاجرت فرزندان و افراد خانواده يا فوت آنها يکي از بزرگترين استرسهايي است که به سالمندان و بزرگترهاي ما در سنين بالا وارد ميشود، بنابراين ميتوان گفت حتي اگر خود آنها هم مهاجرت نکنند، با مهاجرت نزديکانشان دچار استرس ميشوند. بالا بودن استرس مهاجرت در کودکان به اين دليل است که وابستگي بيشتري به اطرافيان خود از جمله پدربزرگ، مادربزرگ، خاله، عمه، دوستان و همکلاسيهايشان دارند و دور شدن يکباره از آنها برايشان کار چندان سادهاي نيست. البته منظور ما از مهاجرت، هرنوع مهاجرتي از يک محله، شهر يا کشور به محله، شهر يا کشور ديگر است. هر چقدر اين مهاجرت به منطقهاي دورتر، با تفاوت عميقتر فرهنگي و دوري بيشتر از اعضاي خانواده باشد، استرس آن هم بيشتر و تحملش براي کودکان و سالمندان سختتر ميشود. نکته ديگر در اين است که معمولا خود بچهها در تصميمگيري براي مهاجرت نقش ندارند. به همين دليل ممکناست بعد از گذشت سالها از مهاجرت، خانوادهها با اعتراض فرزندان خود در اين زمينه مواجه شوند و مشکلات فراواني براي خانوادههاي مهاجر ايجاد کند. مثلا ممکن است والدين با هر اعتراضي به رفتار فرزند خود، با اين پاسخ مواجه شوند که شما بدون پرسيدن نظر ما وارد چنين فرهنگ جديدي شدهايد و ما هم بايد خود را با اين محيط تطبيق دهيم.
اصطلاح «شوک فرهنگي» براي گروهي از افراد استفاده ميشود که با مهاجرت و ورود به فرهنگ جديد، دچار اختلالهاي مربوط به فرهنگپذيري ميشوند. اين اختلالها، ناشي از قرار گرفتن در فرهنگ و آدابي جديد است که ميتواند براي فرد مهاجر مشکلساز شود و او را دچار «شوک فرهنگي» کند. با توجه به آسيبپذيرتر بودن کودکان و سالمندان در برابر پديده مهاجرت، بهتر است پيش از تصميم به انجام چنين کاري، حتما تمام زواياي آن سنجيده شود و با صحبت کردن با بچهها و سالمندان، آنها را با شرايط جديد پيش رو آشنا کنند و درباره فرهنگ جديد و محل زندگي جديد صحبت كرد تا ورود به محلي جديد با فرهنگي ناشناس و کاملا متفاوت آنها را دچار استرس نكند.