گفتگو با دکتر فرهاد فراهاني درباره يكي از رايجترين ترسهاي دوران سالمندي
غلبه بر هراس از مرگ
يادش به خير! مادربزرگ هميشه ميگفت آرزو دارم تا خوشبختي همه نوههايم را ببينم و بعد از دنيا بروم....
وقتي هم از او ميخواستيم با زدن چنين حرفهايي ناراحت مان نکند خيلي خونسرد ميگفت: «بچهها مرگ حق است و دير يا زود اتفاق ميافتد اما جدايي از افرادي که دوستشان داري، باعث ايجاد ترس از مرگ ميشود.» از آن روز به بعد هر وقت حرفي از مرگ به ميان ميآمد، مادر بزرگ با ترس خاصي از آن حرف ميزد و هر چه سن او بالاتر ميرفت انگار ترسش هم بيشتر ميشد. اما سوال اينجا است که چگونه ميتوان شرايطي را فراهم کرد تا سالمندان خانواده با موضوع ترس از مرگ کنار بيايند و هميشه با استرس زندگي نکنند؟ براي پاسخ به اين سوال گفتوگوي اين هفته سلامت را با دکتر فرهاد فراهاني، روانپزشک بخوانيد.
سلامت: آقاي دکتر! آيا ترس از مرگ در سالمندان طبيعي است؟
ترس از مرگ يک ترس طبيعي است و در حقيقت اگر کسي از مرگ نترسد، شايد بيشتر غيرطبيعي جلوه کند. بنابراين نميتوانيم بگوييم که ترس از مرگ فقط در سالمندان بروز ميکند اما با افزايش سن ممکن است اين نوع ترس افزايش پيدا کند و در دوران سالمندي و کهنسالي به بيشترين حد ممکن برسد و حتي تا جايي پيش برود که به يک اختلال رواني تبديل شود. بنابراين ميزان ترس سالمندان از مرگ است که ميتواند غيرطبيعي باشد.
سلامت: اين ترس با چه علائمي بروز ميکند؟
از آنجا که درجات ترس از مرگ در سالمندان متفاوت است بالطبع با علايم متفاوتي هم بروز ميکند. شايد بهتر باشد موضوع را اين طور مطرح کنيم که اصلا چه عواملي باعث ايجاد ترس از مرگ در سالمندان ميشود. همانطور که گفتم تا حد زيادي اين ترس طبيعي است و جدايي از همسر، فرزندان و اطرافيان، ترس از تنها شدن، باورهاي نادرست درباره مرگ، عملکرد فرد در طول زندگي و همچنين نداشتن تجربه شخصي از مرگ و رازهاي مربوط به آن از جمله عواملي محسوب ميشوند که ميزان ترس سالمندان از مرگ را رقم ميزنند. در ابتداي بحث به ترس مادربزرگ خودتان اشاره کرديد و من همين بحث را دنبال ميکنم. اصليترين دليل ترس از مرگ در مادربزرگ شما نگراني ايشان از سرنوشت فرزندان و خانواده است. در واقع بسياري از سالمندان هم با اين مشکل مواجهاند و با علايمي مثل نگراني، اضطراب، به زبان آوردن نگرانيها و مشغوليات ذهني درباره آينده عزيزان و... بروز ميکند. البته گاهي نيز سالمندان با وجود ترسي که دارند اما باز ترجيح ميدهند درباره آن صحبت نکنند در صورتي که با مطرح کردن موضوع ميتوانند به راحتي ترسهاي بيهوده و پر استرس را به کمترين حد ممکن برسانند.
سلامت: منظورتان اين است که اطرافيان در کاهش ترس از مرگ در افراد سالمند نقش مهمي ايفا ميکنند؟
همين طور است چرا که تحقيقات متعدد نشان ميدهد داشتن خانواده و خويشاونداني که به حرفهاي سالمند گوش ميکنند و با حرف زدن نگرانيهاي او را برطرف ميکنند، تاثير زيادي در کاهش اين نوع ترس دارند. اما در مقابل خانوادههايي که با سالمندان خود کمتر حرف ميزنند و ارتباط محدودتري دارند، ميزان ترس از مرگ را در فرد سالمند افزايش ميدهند زيرا او در اکثر مواقع به مرگ فکر ميکند و يک استرس و اضطراب هميشگي دارد.
سلامت: آيا ترس از مرگ ميتواند باعث بروز افسردگي در فرد سالمند شود؟
اگر ميزان ترس به حدي برسد که زندگي طبيعي فرد سالمند را تحت تاثير قرار دهد، ميتواند به افسردگي سالمند منجر شود که البته با چند علامت بروز ميکند. به بيان ديگر، عوامل مختلفي در افسردگي سالمندان نقش دارند و ترس از مرگ ميتواند يکي از آنها باشد. البته نبايد فراموش کرد دوري از حلقه اجتماعي و تنها شدن به دليل مرگ همسر، باعث افزايش زمانهاي بيکاري يک فرد سالمند ميشود و او زمان بيشتري پيدا ميکند تا به مقوله مرگ فکر کند و به دليل خيالبافيهاي منفي به مرور زمان و هر روز بيشتر از ديروز از مرگ بترسد. البته افسردگي در افراد مسن ميتواند علاوه بر ترس از مرگ، با علايمي مثل غم و اندوه و ابراز بيقراري و ناراحتي، احساس خستگي و فرسودگي، لذت نبردن از سرگرميهاي گذشته، صرف نظر کردن از ارتباطات اجتماعي، کاهش اشتها و از دست دادن وزن، وجود اختلالات شديد در زمان خواب، کاهش اعتمادبهنفس و خويشتندوستي و حتي مشکلات جسماني مانند دردهاي مفاصل و سردردهاي مزمن بروز کند که براي تشخيص و درمان اين افسردگي حتما بايد از يک روان درمانگر کمک گرفت. در اين بين نوع نگرش افراد به مرگ و جهان پس از مرگ نيز ميتواند در ميزان ترس از مرگ و ابتلا به افسردگي او موثر باشد.
سلامت: بيشتر توضيح ميدهيد؟
ما در حوزه روان 5 بعد مشخص را براي انسانها در نظر ميگيريم (بعد فيزيکي، عاطفي يا احساسي، شناختي، اجتماعي و بعد معنوي) که افراد معمولا در اين ابعاد 5 گانه، زندگي و برنامهريزي ميکنند و هدفهايشان نيز بر اساس آنها مشخص ميشود. به عنوان نمونه اگر به بعد فيزيکي توجه کنيد، ميبينيد که در جوامع انساني، چقدر در مورد بهداشت و سلامت و سبک درست زندگي (از لحاظ فيزيکي) بحث ميشود و به طور طبيعي هم تمام انسانها دنبال يک سبک زندگي سالم هستند. اين ملاحظات، علاوه بر اينکه متوجه کيفيت بهتر زندگي افراد است، به احتمال زياد مرگي راحت و بدون درد ناشي از بيماريهاي سخت را هم براي فرد سالمند رقم ميزند و همين تفکر مرگ راحت، ترس از آن را کاهش ميدهد. در بعد معنوي هم که کاملا مشخص است. به هر حال، هر کسي براي خودش يک فلسفه زندگياي دارد که آن فلسفه زندگي در چارچوب يک اعتقاد مشخص گنجانده ميشود و در آنجا حتما نگاهي که آن دين يا آن فلسفه به مرگ دارد، در قالب يک نگرش، تاثير خودش را خواهد گذاشت. به عبارت ديگر اعتقادات ديني و باورهاي قلبي به زندگي پس از مرگ تا حد زيادي در کاهش ترس ناشي از مرگ بسيار موثر است. بنابراين، هر نگرش و باوري که مرگ را سخت و مرموز و ترسناک جلوه دهد، از نظر ما مخرب و منفي است و ترس از مرگ را در سالمندان افزايش ميدهد اما در مقابل هر باوري که پذيرش مرگ را هميشه در دورنما داشته باشد و آن را يك قسمت طبيعي از زندگي افراد بداند، از نظر عملي و روانشناختي، چه براي نگرش واقعگرايانهتر نسبت به زندگي و چه براي پذيرش آسانتر ترک جهان، به افراد به ويژه سالمندان کمک ميکند.
سلامت: چه توصيهاي به سالمندان داريد تا بتوانند با ترس خود کنار بيايند؟
بايد تاکيد کنم که مرگ، يک پديده خاص سالمندان نيست و ممکن است براي هر فردي اتفاق بيفتد. بنابراين فکر کردن بيش از حد به آن نه تنها سودمند نيست بلکه ميتواند باعث ايجاد افسردگي شود. در اين بين، شرکت در فعاليتهاي اجتماعي و خيريه نيز باعث ميشود فرد سالمند با پديده ترس از مرگ، راحتتر کنار بيايد و سعي کند آن را تسکين دهد و آن را به شکلي در بياورد که بتواند به راحتي زندگي کند؛ نه اينکه زندگياش در سايه ترس از مرگ، تلف شود و از بين برود.